اختصاصی یزدفردا:

فاصله هایی که ارزش ها را پایمال میکند....

مجید کریمی
خبرنگار وسرپرستی زارچ یزدفردا
وقتی بچه بودیم همیشه دوست داشتیم توی فیلمها آدم بدها نباشند،فیلم یا سریال که شروع میشدخیلی زود آدم بدها وآدم خوبهای قصه را توی ذهنمان جدا میکردیم وبرایشان خط ونشان میکشیدیم.وپایان داستان هم،آدم خوبها قهرمان میشدندو آدم بدها به فرجام کارهای بدشان میرسیدند.

گذشت......حالا دیگر زمانه عوض شده!قصه ها آدم خوب وبد ندارند!خوبها بد میشوندو بدها خوب.اصلاً شاید تا پایان ماجرا آدم خوبی که ما توی ذهنمان تصور میکردیم بد بوده!همه اینها به جای خود......فکرش را بکنید که اگر آدم بدها قهرمان بشوند چه جالب میشود.!واز این مدل قصه ها وسریالها زیاد داریم توی این تلویزیونمان.البته فیلمسازان هم حق دارند!این هم خودش یک روشی هست که مخاطب را پای تلویزیون میخکوب کنند...اگراین سریالها نباشند که دیگر حرفی برای مهمانی ها وهمصحبتی ها نمی ماند.هر روز صبح بعد از سلام احوالپرسی میروند سراغ تحلیل وبررسی سریالی که دیشب دیده اند.!وکلی تئوری جامعه شناسی وفرهنگی از بین صحبت هایشان پیدا میشود.وشاید اگر نویسنده آن سریال از پیش بینی پایان سریال که مردم کوچه وبازار برای خودشان تصور میکنند،چیزی به ذهنش می رسید،پایان سریالش بهتر میشد!.

بهر حال اینها وصف کوتاهی بود از اوضاع واحوال سریالهای تلویزیون.که اگر بخواهیم با انصاف قضاوت ،واقعیت ماجرا همین هست و اغراق نکرده ایم.

فاصله ها سریالی هست که چند هفته ای هست از تلویزیون پخش میشود.همینکه اسم سریال را میگویی خیلی زود آقا محسن وبعد هم سعید ورستوران وخلاصه آن آهنگ دلنشین!!پایان سریال توی ذهن خیلی ها تداعی میشود.

(فاصله ها) روایتی است از فاصله فکری وبینش دو نسل از آدمهایی که توی این جامعه زندگی میکنند.تفاوتی که ارزش های این دو نسل با هم دارند.شاید مهمترین شاخصه ای که در این سریال به چشم می آید بیان صریح و بدون واسطه این تفاوتهاست.یعنی همه آنچه را که نویسنده فکر میکند تضاد بین دو نسل هست بصورت مستقیم در گفتگوهای بین شخصیت ها متذکر میشود.واین میشود شعار!یعنی پیام سریال را به بیننده تحمیل کردن.مصداق بارز این مساله،گفتگوهای بین سعید وپدرش هست. سعید خیلی راحت آنچه را که از نظر پدرش فاقدارزش انسانی هست بازگو میکند وبی محابا بر بینش خود پافشاری میکند.

البته این گونه موضوعات بسیار مناسب ولازمه فهالیتهای رسانه ای مخصوصا تلویزیون هست،لیکن آنچه مهم هست نوع بازگویی وبه تصویر کشیدن واقعیت هاست.در این سریال شاهد نمایش بسیاری از ارزش ها وضد ارزش ها(ضدارزش ها بنظر یک نسل خاص)هستیم.ونویسنده هم سعی دارد که با تصویری که از جامعه میدهد این تفاوت وفاصله بین دو نسل را برای مخاطب بازگو کند اما یک اشکال اساسی در روند داستان وجود دارد.همیشه در اینگونه موضوعات ذهن مخاطب در جستجوی آن است که خوب ویا بد بودن ویا ارزش وضد ارزش بودن مسائل را از دیدگاه رسانه ببیند،یعنی برای بسیاری از مخاطبان هر آنچه شخصیتهای سریال خوب بدانند وهر آنچه بد بدانند ،همان اتمام حجت هست وکمتر مخاطبی به خود زحمت میدهد تا در پیدا کردن واقعیت وتشخیص خوب وبد توجیه وتفسیری داشته یاشد.البته این معضل را باید ناشی از عملکرد رسانه های فرهنگی ومخصوصا رسانه های دیداری وشنیداری مثل تلویزیون دانست.به عبارتی دیگر تلویزیون براحتی ذهن مردم را تسخیر کرده است وخوراک فکری،فرهنگی را برای مخاطبان خود فراهم کرده است. ودر "فاصله ها" این سرگردانی ذهن مخاطب به اوج خود رسیده است.یعنی واقعا نمیداند کدام صحیح است وکدام نا صحیح؟رفتار وذهنیت سعید درست است یا پدرش.؟ودر حقیقت در اکثر موارد پدر سعید(محسن)در مقابل سعید حرفی برای گفتن ندارد.در قسمتی از سریال پدر سعید در مورد دختری که در رستوران همکارش بوده است از او سوال میکند وسعید هم از دوستی و......میگوید وبر حرف خودپافشاری میکند ورابطه دوستی خود را کاملاً موجه میداند وپدرش فقط سکوت میکند وحرفی برای گفتن ندارد!.....

اینگونه مسائل واقعا مغرضانه است.وذهنیت مخاطب را به جایی میبرد که افکار پدر سعید دیگر در جامعه کنونی جایی نداردو نمیتواند پاسخگوی جامعه امروزی باشد..بنابراین مطرود وغیر قابل استفاده شده است!

از منظر کلی مهارت فیلمساز در جمع بندی وارئه راهکار به مخاطب خود درپایان سریال،مشخص میشود وهمانگونه که ذکر شد ذهن مخاطب به گونه ای عادت کرده است که هرآنچه سریال تصمیم بگیرد همان برایش اتمام حجت است.هر چند بنظر برخی منتقدین باید منتظر بود تا پایان داستان را مشاهده کرد وبه اصطلاح خوب وبدها در پایان سریال مشخص خواهد شدواظهار نظر در مورد روند داستان هنوز زود است.اما وجود برخی تناقض ها در بین شخصیت ها وبه چالش کشاندن برخی ارزشهای جامعه اسلامی- فرهنگی در این سریال قابل چشم پوشی نیست.و رسالت اصلی رسانه ملی که همانا اعتلای فرهنگ دینی وقوت بخشیدن به ارزشهای ناب اسلامی هست را زیر سوال میبرد.

این روزها صحبت از مافیای فرهنگی در تلویزیون ودست های پشت پرده برخی از عوامل بیگانه در جهت دهی به موضوعات خاص در برنامه های این رسانه به گوش می رسد.واز آن تحت عنوان جنگ نرم یاد میشود.شاید اگر اندکی تامل کنیم می فهمیم که غافل مانده ایم ودر سالهای آتی حسرت این غفلت را داشته باشیم!!

ناگفته نماند تعریف وتمجید یک سریال از جانب شخص یا رسانه ای خاص ویا آمار بالای مخاطبان،مصداقی برای مفید بودن یک سریال نیست.چرا که ما شاهد بودیم بارها بخش های مختلف خبری از سریال فاصله ها تقدیر کرد.اما آنچه در ادامه سریال مشاهده شد،چیزی نبود که قابل تقدیر باشد!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا